با اینکه دخترم،با اینکه وجودم سرشار از احساسات لطیف است،با اینکه آرامش بخشی مهم ترین
نقشم در جهان هستی ست اما ...
نمی خواهم به نام دختر بودن در جلوه های دنیا اسیر شوم...
نمی خواهم اوج آرزو هایم دنیا باشد و زر و زیورهایش...
نمی خواهم به خاطر دختر بودنم" شی" بمانم،حتی به نام مذهب...
من یک دخترم!با تمام احساسات دخترانه ام...باا تمام لطافت هایی که یک دختر می تواند داشته باشد.
با قلبی که عاشق است ...
اما...
دختری مبارزم!
مرا متهم نکنید به افراطی بودن،به خشونت،به نادیده گرفتن واقعیت ها...
کاش این را بفهمید که می توان قلبی سرشار از عشق و روحی لطیف داشت اما در راه ارزش ها جنگید!
چرا هیچ کس این را نمی فهمد!!!؟